چقدر توی موقعیت های مختلف گیر می کنیم و فلاش بک می زنیم به گذشته؟ با دیدن یه عکس؟ یه اسم؟ یه مکان؟ یه آدم؟ ما آدم های خاطرهبازی نیستیم ولی خاطرات سرگرمی شون بازی کردن با روح و روان ماست. ما برمیگردیم و غوطه ور می مونیم توی حجم بزرگی از تصویرهای جورواجور.
من، خلسه به کمکم میاد برای رهایی. خلسه ،خلسه . که بشینم پشت پنجره و چشم بدوزم به چراغای شهر. میترسم از روزای نیومده اینوقتا. که چی؟ که قراره چی بشه؟ که کیفیت لحظات نیومده ام چجوریه؟ دلهره بیاد سراغم و در عین حال یه تصویر واضح جلوی چشمام قد بکشه، که همینقدر لبه ی خط باشم و انگار که حواسم نباشه.
+ ما دستامونو گره زدیم به هم دیگه که یه وقت گم نشیم رفقا
من، خلسه به کمکم میاد برای رهایی. خلسه ،خلسه . که بشینم پشت پنجره و چشم بدوزم به چراغای شهر. میترسم از روزای نیومده اینوقتا. که چی؟ که قراره چی بشه؟ که کیفیت لحظات نیومده ام چجوریه؟ دلهره بیاد سراغم و در عین حال یه تصویر واضح جلوی چشمام قد بکشه، که همینقدر لبه ی خط باشم و انگار که حواسم نباشه.
+ ما دستامونو گره زدیم به هم دیگه که یه وقت گم نشیم رفقا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر