روزهایی که نگذشت
پنجشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۳
مادر
تو با چشم هایت
مرا از دنیای بیهودهام
بیرون میکشی
دستم را می گیری
و هر لحظه که صدای خنده ات در هوایم میپیچد
من
تاتی تاتی کنان
از کنار همه چیز عبور می کنم.
93.11.9
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر