دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۹۲

 
گوزگولر سیندی قارانلیق‌لار آغارمیر نیه بس؟!
 
شاختالار سررینه کیمسه پئی آپارمیر نیه بس؟!
 
گؤرورم هر بوجاغیندان قورو یارپاق تؤکولور
 
سوم-سوسوز باغچا، سنی کیمسه سووارمیر؟ نیه بس؟!
 
هر طرفدن قاچیرام غم یولوم اوسته دایانیر
 
سوروشون بیر یولاکی باغریمی یارمیر نیه بس؟!
 
من تؤکولدوکجه دنیز قان لا دولور، دای دئمه‌یین-
 
دئمه‌یین: ایندی بو چای آخما باجارمیر نیه بس؟!
 
گون باتیر، هفته گئچیر، آی ساووشور، ایل دولانیر
 
حئیرانام قیش منیم اؤلکمده قوتارمیر نیه بس؟!
 
هر نه کؤینک گئییرم رنگی سولور، کیمسه دئمیر-
 
قارا کؤینک‌لریمین رنگی بوزارمیر نیه بس؟!
 
منیم عشقیم سارایا تانری‌یا زور گلمیشیدی

یوخسا هئچ گلینی داها سئل‌لر آپارمیر نیه بس؟!
 
 
سید ضیا الدین موسوی
 
 
 
 
 
 
 
خواب می بینم که کنار دریام و باد چه بلند هوهو می کنه کنار گوشم. موهامو می بره کناره های ژاکتمو می کشه ببره و خودمو...
باد می بره. باد از کجا اومد ؟ باد تویی حتما. آره  باد تویی که می بری، بی قرار ولی مصمم.
گاهی فکر می کنم که از کجا اومدی کجا می بری؟ دریا می یاد تو فکرم و تو که نوشته بودی:
دریا خندید در دست، دندان هایش کف و لبهایش آسمان
 
 
 
 
 
 
 

پنجشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۹۲

بعدترش نه سراغ اون پیامک ها رفتم، نه  وایسادم زل زدم توی چشمات که بپرسم: چرا الان؟

چقد توی مخم پر از حرفه ولی کلمه پیدا نمی کنم. لعنتی

دوشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۹۲

چقدر زمان گذشته؟
از من که بپرسی میگم هزار سال علی جان. هزارسال از شبهایی که مامان لالایی می خونه واسه سه تا پسر قد و نیم قد گذشته. هزار سال از ساعت هایی که بابا جاده طارم رو با یه نیسان آبی رفته و اومده گذشته. هزار سال از روزهای دانشکده ی رضا و جعفر گذشته. هزار سال از روزهایی که لیلی مدل لباس می کشید و من مداد رنگی های 24 رنگشو دور از چشمش بر می داشتم.هزار سال از ساعت 12شبی که جلیل حرص 17 ساله ی پا نگرفته شو با لگد هاش خالی کرد رو در حیاط. هزار سال از وقتایی که رضا با پاترول میرفت دنبال مسعود و جمشید و تا برسه به خیابون بهارو آمادگی رفاه،ساعت شده بود 2.
هزار سال علی. احساس می کنم هزار سال پیرتر شدیم.
از من و تو چی؟ از مرداد 88 تا حالا؟
کنارم بمون. دستمو بگیر،انگار که قراره یه بار بزرگو به دوش بکشم.